جاماندگان

با اینکه خسته میشوم و گاه کم حواس اشکم هنوز هست حبیبم، تو را سپاس در حسرت زیارت تو رفت عمر من روزم به گریه طی شد و شبهام به التماس یک شب در این لباس عزایت مرا بخر شاید به چشم مادرت آیم در این لباس ما را نمیبری به حرم قهر کرده ای بگذر از این گدای بد قدر ناشناس روزم شبیه زلف سیاهت چه درهم است زینب تمام راه به لب داشت این قیاس

صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین

نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین

می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم

داستان جانگداز کربلایت یا حسین

Leave the first comment