دوچرخه

در کنار تو نامم سلامت است، سعادت است. دلم همسایگی خداست. روحم درد‌های شفاگرفته است. دلم را برهنه بر دست گرفته ام و روبه روی تو نماز شده ام. قبله را جز سوی نگاه تو نمی‌دانم پاسخ سؤال‌های آغشته به رنج را جز صدای آینه زار خانه ات نمی‌دانم. پاییزی که چهار فصل غزل‌های من است در زیارت رحیمانه تو به هم می‌ریزد. برگ‌هایی که در من فرو ریخته اند، در کنار تو به شاخساران خویش بر می‌گردند. تو مرا بشکوفان. تو مرا جواب باش. تو مرا در باران بهبود زندگانی حل کن. من به اعجاز اجدادی تو سخت پابندم. من به رنگ آسمان قصرت اعتقاد دارم. به گنجشک‌های زیارتگاه تو مؤمنم. دل خوشی من‌اند، جاده‌هایی که به بادیه شرق می‌رسند.

اولین دیدگاه را بنویسید